آشنایی با ادیان قدیم مصر،بابل،یونان و روم
مصر
مصريكى از كشورهاى بسيار معروف جهان باستان بود. اين سرزمين تمدنى بزرگ و حكومتهايىمقتدر داشت . نژاد مصريان قبطى بود و واژه((Egypt)) كه در زبانهاى اروپايى براى مصر به كار مى رود، با كلمهقبطى در ارتباط است .
مصريان از مراحل مختلف اديان ابتدايى گذر كردند و بهخدايان محلى كه معمولا به شكل حيوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعونهاو خدايان اساطيرى نيز معمول بود.
مصريان از مراحل مختلف اديان ابتدايى گذر كردند و بهخدايان محلى كه معمولا به شكل حيوانات اهلى و وحشى بود روى آوردند. پرستش فرعونهاو خدايان اساطيرى نيز معمول بود.
پيدايش دين و گوناگونى آن در مصر قديم
مصريانقديم به موجودات غيبى بسيارى معتقد بودند و خدايانى با اسما و صفات مختلف داشتند. هنگامى كه فراوانى خدايان موجب زحمت شد، از شمار آنها كاستند و حتى در دوره كوتاهىتنها به خداى آفتاب معتقد شدند. در آن دورانها اعتقاد به الوهيت حيواناتى مانندشير، تمساح و برخى پرندگان و جوندگان و برخى حيوانات اهلى مانند قوچ رواج يافت . پرستش گربه نيز نزد آنان بسيار اهميت داشت . ايرانيان دوره هخامنشى در يكى ازجنگهاى خود با مصريان ، تصوير گربه را روى سپرهاى خود نقش كرده بودند؛ از اين رو،مصريان به احترام آن تصاوير از تيراندازى و شمشيرزنى خوددارى كردند و در نتيجه ،پيروزى نصيب ايرانيان شد.
موجوداتى خيالى با سر حيوان و تن انسان ، در اعتقاداتايشان وارد شد و بتهايى به اين شكل ساختند و پرستيدند. هنگام مسافرت در رود نيل ،براى مصونيت از خطر تمساحهاى آدمخوار، نخست به معبد بسيار شكوهمند تمساح مى رفتند وبا پرداخت صدقه و نذرى ، به خيال خود تاءمين جانى مىگرفتند.
موجوداتى خيالى با سر حيوان و تن انسان ، در اعتقاداتايشان وارد شد و بتهايى به اين شكل ساختند و پرستيدند. هنگام مسافرت در رود نيل ،براى مصونيت از خطر تمساحهاى آدمخوار، نخست به معبد بسيار شكوهمند تمساح مى رفتند وبا پرداخت صدقه و نذرى ، به خيال خود تاءمين جانى مىگرفتند.
اسطوره خدايان سه گانه اوزيريس ، ايزيس و هوروس
مصريانقديم مى گفتند اوزيريس (خداى كشاورزى ) با خواهرش ايزيس (الهه مادر) ازدواج كرد واز ايشان فرزندى به نام هوروس (خداى آفتاب ) به دنيا آمد. اوزيريس به دست برادر خودبه نام ست (خداى خشكسالى ) كشته شد. ايزيس جسد شوهر مقتول خويش اوزيريس را با زحمتفراوان به دست آورد و آن را به مصر برگرداند و پنهان كرد. هنگامى كه ست از اين قضيهآگاه شد جسد را پيدا كرد و آن را به چهارده قطعه پاره پاره ساخت و هر قطعه را درمكانى در مصر به خاك سپرد. آن مكانها به بركت پاره هاى آن جسد آباد و بارور شدند. هوروس كه اكنون بزرگ شده بود، به خونخواهى پدر، با عموى خود جنگيد و با آنكه يك چشمخود را از دست داد، بر عمو پيروز شد و او را اسير كرد و نزد مادر خويش ايزيس آورد. ايزيس برادر شوهر خود را بخشيد. آنگاه هوروس قطعات جسد پدر را به يكديگر پيوندداد و به كمك خداى حكمت او را زنده كرد. اوزيريس از آن پس ، در جهان نماند و اينعالم را به فرزندش هوروس سپرده به جهان زير زمين رفت و فرمانرواى مردگانشد.
پرستش آفتاب
پرستشآفتاب در مناطق مختلف جهان سابقه اى ديرينه دارد و در مواردى از قرآن مجيد (از جملهدر سوره نمل ، آيه 24) به آن اشاره شده است . به راستى در ميان تمام خدايانى كه دركنار آفريدگار پرستيده مى شدند، هيچ يك از آنها بركات بى پايان خورشيد را نداشت . در مصر قديم براى ساعات مختلف روز، خدايانى كه نماينده خورشيد بودند، قرار داده شد: مثلا خداى بامداد خپرع ، خداى نيمروز رع و خداى شامگاهان اتوم بود.
همچنين سوسكىكه سرگين گردان ناميده مى شود، نماينده خورشيد در روى زمين به شمار مى رفت . مصريانقديم آن حشره را بسيار مقدس مى دانستند و تصوير او را در طلسمات و بر سينه وپيشانى مجسمه پادشاهان ترسيم مى كردند و از آن بركت و نيكبختى مىخواستند.
همچنين سوسكىكه سرگين گردان ناميده مى شود، نماينده خورشيد در روى زمين به شمار مى رفت . مصريانقديم آن حشره را بسيار مقدس مى دانستند و تصوير او را در طلسمات و بر سينه وپيشانى مجسمه پادشاهان ترسيم مى كردند و از آن بركت و نيكبختى مىخواستند.
پرستش فرعون
پرستشپادشاهان در گذشته بسيار رواج داشت و آخرين نمونه آن در مورد امپراطور ژاپن بود كهبه خواست خود وى در سال 1946 لغو شد. هم اكنون برخى از فرمانروايان مانند پادشاهتايلند مقدارى از آن سنت را حفظ كرده اند.
فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن)خدايانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به اين عنوانبود.
فرعونهاى مصر (مانند امپراطورهاى ژاپن)خدايانى از نسل آفتاب به شمار مى رفتند و پرستش آنان به اين عنوانبود.
بابل
بابلبراى ساليان درازى مركز تمدن و علم و فرهنگ بود و نام آن در كتاب مقدس يهوديان ومسيحيان بسيار آمده و قرآن مجيد (در سوره بقره ، آيه 102) از آن ياد كرده است . جبرو مثلثات و بسيارى از مسائل رياضى و علمى ديگر از تمدن بابلى به يادگار مانده است .
تحول و دگرگونى ديانت ابتدايىدربابل
درحفاريهايى كه در اماكن مختلف عراق صورت گرفته ، مجسمه خدايان بى شمارى از زير خاكبيرون آمده و به موزه هاى جهان منتقل شده است . اين خدايان صورت تكامل يافتهآنيميسم ابتدايى بوده اند.
بابل نيز تحول و تكامل دين از فتيشيسم تا اعتقاد بهخدايان را تجربه كرد. اين سير تقيريبا چهار هزار سال طول كشيد و در پايان خدايانىكه نماينده ارواح ماه و خورشيد و سيارات بودند، در شهرهاى مختلف مورد پرستش قرارگرفتند. مردوخ در بيشتر زمانها برترين خدابود.
بابل نيز تحول و تكامل دين از فتيشيسم تا اعتقاد بهخدايان را تجربه كرد. اين سير تقيريبا چهار هزار سال طول كشيد و در پايان خدايانىكه نماينده ارواح ماه و خورشيد و سيارات بودند، در شهرهاى مختلف مورد پرستش قرارگرفتند. مردوخ در بيشتر زمانها برترين خدابود.
خداى سه گانه
ميانخدايان بى شمار بابليان ، شش خدا معروف تر شدند كه در دو دسته سه تايى (تثليث)مورد پرستش بودند. تثليث اول از آنو (خداى آسمان )، انليل (خداى فضا و جنگ ) و ائا(خداى آب ) و تثليث دوم از شمش (خداى آفتاب )، سين (خداى ماه ) و ايشتار (خداى مؤنث ) تشكيل شده بود.
اين خدايان همسرانى داشتند و در زمانى خداى مؤ نث ايشتار بهعنوان الهه بارورى بسيار مورد توجه قرار گرفت . شوهر ايشتار تموز ناميده مىشد.
هنگام اوج تمدن بابل خداى بزرگى به نام مردوخ مطرح شد كه تصوير او را همه جارسم مى كردند. ساير خدايان بابل زير دست مردوخ به شمار مىرفتند.
اين خدايان همسرانى داشتند و در زمانى خداى مؤ نث ايشتار بهعنوان الهه بارورى بسيار مورد توجه قرار گرفت . شوهر ايشتار تموز ناميده مىشد.
هنگام اوج تمدن بابل خداى بزرگى به نام مردوخ مطرح شد كه تصوير او را همه جارسم مى كردند. ساير خدايان بابل زير دست مردوخ به شمار مىرفتند.
خداى آشور
هنگامىكه بابل به دست قوم شمالى آشور سقوط كرد، مردوخ جاى خود را به خداى آشوريان به نامآسور داد و تصوير او را همه جا ترسيم كردند. بار ديگر بابليان بر آشوريان پيروزشدند و مردوخ را به منزلت پيشين خود برگرداندند و با سقوط بابل به دست كورش ، آهورمزدا جاى مردوخ را گرفت .
يونان
يونانشبه جزيره كوچكى در جنوب شرقى اروپاست كه از گذشته هاى دور مركز هنر، فرهنگ وانديشه بوده است . اين كشور در زبانهاى اروپايى((Greece)) خوانده مى شود و كلمهعربى اغريق از اينجا مى آيد. نام يونان (Ionia) گرفته شده كه يكى از بخشهاى يوناناست . يونانيان كشور خود را هلاس (Hellas) مى نامند كه نام افسانه اى نياى يونانياناست . از آنجا كه بيشتر اديان جهان با انديشه و اسطوره رابطه اى تنگاتنگ دارند،باورهاى دينى يونانيان در دين شناسى مهم است .
آيين يونانيان باستان
يونانيان قديم نيز به خدايان نرينه و مادينه معتقد بودند. بزرگترين خداى ايشان زئوسبود كه گاهى وى را زئوس پاتروس يعنى زئوس پدر مى ناميدند. اين خدا نزد هندوانباستان ديوس پيتار و نزد روميان قديم ژوپيتر خوانده مى شد. مجموعه خدايان موردپرستش ايشان معمولا با خدايان آريايى قديم مشترك بود. برخى خدايان يونان عبارتبودند از:
آپولو(خداى آفتاب )؛
پوزيدن (خداى دريا)؛
هستيا(خداى مؤ نث ومادر خانواده )؛
دميتر (خداى مؤ نث ، مادر كشاورزى و غلات )؛
هرمس (خداى حكمت)؛
آرس (خداى جنگ).
آپولو(خداى آفتاب )؛
پوزيدن (خداى دريا)؛
هستيا(خداى مؤ نث ومادر خانواده )؛
دميتر (خداى مؤ نث ، مادر كشاورزى و غلات )؛
هرمس (خداى حكمت)؛
آرس (خداى جنگ).
اساطير
بشر باقدرت تخيل و تلاش همه جانبه ، در طى قرون و اعصار گذشته سعى كرده است تا خود را ازسرگردانى برهاند و به همين منظور نخست اساطير را پديد آورده تا به تصور خود براى سؤالات خويش پاسخى بيايد. فلسفه ، ادبيات و برخى اديان زاييده اساطيرند و اساطير درسراسر زندگى فكرى انسانها نقش دارند. مثلا در كشور ما، اساطير شاهنامه در ذهن مردموجود دارد و پيوسته مردم از خواندن آنها لذت مى برند. يونانيان نيز خدايان اسطورهاى خود را مى پرستيدند و براى آنها قربانى مى كردند. نام برخى از اين خدايان دربالا آمد و تهيه كردن فهرستى از خدايان اسطوره اى آنان يا ساير ملل باستانى كارىدشوار است .
يونانيان مردمى هوشمند و كنجكاو بودند و از آنجا كه به علم دسترسىنداشتند، با خلق اساطير ذهن جستجوگر خود را آرام مى كردند؛ همان طور كه به جاىپرستش آفريدگار آسمان و زمين ، به بتهاى گوناگون روى مى آوردند. همين قوم از اساطيربه فلسفه پرداختند و پرچمدار دانش در عصر خود شدند، در حالى كه موفقيت اقوام ديگردر اين راه چشمگير نبود.
يونانيان مردمى هوشمند و كنجكاو بودند و از آنجا كه به علم دسترسىنداشتند، با خلق اساطير ذهن جستجوگر خود را آرام مى كردند؛ همان طور كه به جاىپرستش آفريدگار آسمان و زمين ، به بتهاى گوناگون روى مى آوردند. همين قوم از اساطيربه فلسفه پرداختند و پرچمدار دانش در عصر خود شدند، در حالى كه موفقيت اقوام ديگردر اين راه چشمگير نبود.
پيدايش فلسفه
حدودپنج قرن پيش از ميلاد، فيلسوفان بزرگى در يونان پيدا شدند و افكار تازه اى مطرحكردند. معروفترين آن فيلسوفان سقراط و شاگردش افلاطون و شاگرد اين فيلسوف ارسطوبودند. انديشه هاى ارسطو قريب دو هزار سال در مجامع علمى اروپا و جهان اسلام رواجداشت و كمتر كسى به خود اجازه مى داد آنها را نقد كند. با آنكه فلسفه يونان وانديشه هاى ارسطو عظمت پيشين خود را از دست داده است ، هنوز هم دانشمندان هنگام طرحمسائل فكرى از اشاره به سابقه آن در يونان و آثار افلاطون و ارسطو گزيرى ندارند. فيلسوفان يونان براى انديشه هاى خود از اساطير بهره زيادى برده اند و هم اكنونمجموعه آثار افلاطون از نام خدايان گوناگون انباشته است .
آنان به بسيارى ازسروده هاى حماسى قديم كه صفات ناپسند را به خدايان نسبت مى دادند، اعتراض داشتند. انديشه هاى افلاطوندر مورد خداشناسى موجب گرديد كه او را افلاطون الهى (DivinePlato) بنامند. ارسطو محرك اول را مطرح كرد كه به عقيده فيلسوفان موحد بهخداى اديان توحيدى نزديك است .
آنان به بسيارى ازسروده هاى حماسى قديم كه صفات ناپسند را به خدايان نسبت مى دادند، اعتراض داشتند. انديشه هاى افلاطوندر مورد خداشناسى موجب گرديد كه او را افلاطون الهى (DivinePlato) بنامند. ارسطو محرك اول را مطرح كرد كه به عقيده فيلسوفان موحد بهخداى اديان توحيدى نزديك است .
عقايد عامه
درهمين دوره فكر توده مردم نيز تحول يافت و آنان معتقد شدند كه خداى زئوس بالاى كوهالمپ نشسته است و ساير خدايان گرداگرد او هستند. ايشان به حيات پس از مرگ عقيدهنداشتند، ولى براى سعادت دنيوى ، بتهايى را مى پرستيدند. اين بتها مظهر خدايان وقهرمانان اساطيرى بودند و كاهنانىداشتند.
روم
يكى ازكشورهاى بسيار باشكوه و قدرتمند جهان باستان روم بود كه بخش مهمى از اروپا، تركيه وشام را شامل مى شد. روميان از گذشته هاى دور تاكنون در معمارى ، نقاشى ، مجسمه سازى، ادبيات و فنون كشور دارى سر آمد بودند. روميان سه قرن پس از ميلاد مسيح (ع ) بهمسيحيت گرويدند و براى ترويج آن ، از تمدن باستانى خود بسيار سودجستند.
آيين روميان قديم
روميانقديم آيينى ساده و ابتدايى داشتند. همه روميان خداى ديانا را كه معبدش در كوههاىنزديك رم بود، مى پرستيدند و هنگام جشنهاى ساليانه به معبد او روى مى آوردند. يكىاز اعمال دينى آنان صرف خوراك مقدسى بود كه با آتش مقدس پخته مى شد و خداى آتش درآن سهم داشت . تهيه اين غذا و صرف آن طبق آيينهاى معينى بود كه شرح آن به طول مىانجامد (اصولا استفاده از خوراك در اديان معمول بوده و عشاى ربانى در مسيحيتباقيمانده آن است).
نوما
آييننوما (Numen) يعنى روح ، براى هر چيز از انسان و حيوانات و جانوران و جمادات ومظاهر طبيعت ، روحى مى شناخت . بعضى از اين ارواح نيكوكار و برخى بدكار بودند. اينارواح كه بعدا جنبه الوهيت پيدا كردند، طبيعتى مبهم و نامشخص داشتند. روميان دردوره هاى بعد براى آنها شخصيت قائل شدند و درباره آنها اساطيرىساختند.
خدايان رومى
رومياننيز خدايان بى شمارى داشتند كه نام برخى از آنها از اين قرار است : ژوپيتر، جانوس ،مارس ، وستا، نپتون ، ولكان ، ونوس ، آپولو، مينروا، هركول .
ژوپيتر
ژوپيترمعادل زئوس يونانيان و به معناى زئوس پدر است . وى خداى نور و رعد و برق و صاعقهبود. روزهايى كه ماه به شكل بدر مى شد، به پرستش او اختصاص داشت .
مراسم دينى
مراسمدينى روميان عبارت بود از پرستش امپراطور و تقديم قربانى و برگزارى جشنهايى براىخدايان .
كتابنامه
1. مصطفوى ، على اصغر، اسطوره قربانى ، تهران : انتشارات بامداد، 1369.
2. زرين كوب، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.
3.ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاباسلامى ، 1370.
4. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، 1345.
5. ژيران ، ف .، فرهنگ اساطير يونان ، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران : 1375.
6. شى يرا، ادوارد، الواح بابل ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : شركتانتشارات علمى و فرهنگى ، 1375.
7. مك كال ، هنريتا، اسطوره هاى بين النهرينى ،ترجمه عباس مخبر، تهران : نشر مركز، 1373.
8.دوكولانژ، فوستل ، تمدن قديم ،ترجمه نصرالله فلسفى ، تهران : 1309.
9. فاطمى ، سعيد، اساطير يونان ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران : 1375.
2. زرين كوب، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، 1375.
3.ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاباسلامى ، 1370.
4. حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، 1345.
5. ژيران ، ف .، فرهنگ اساطير يونان ، ترجمه ابوالقاسم اسماعيل پور، تهران : 1375.
6. شى يرا، ادوارد، الواح بابل ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : شركتانتشارات علمى و فرهنگى ، 1375.
7. مك كال ، هنريتا، اسطوره هاى بين النهرينى ،ترجمه عباس مخبر، تهران : نشر مركز، 1373.
8.دوكولانژ، فوستل ، تمدن قديم ،ترجمه نصرالله فلسفى ، تهران : 1309.
9. فاطمى ، سعيد، اساطير يونان ، تهران : انتشارات دانشگاه تهران : 1375.
منبع: کتاب آشنایی با ادیان بزرگ نوشته استاد توفیقی
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۵/۳۰ ساعت 17:36 توسط کاتــــــــب
|
این وبلاگ مکانی برای تبادل نظرات و به اشتراک گذاشتن آموخته های همه افراد می باشد