حضرت سلیمان و معجزه پوریم
در سال 3392 عبری (حدود 2378 سال قبل) زمانی که خشایارشاه خود را پادشاه ایران اعلام کرد، مصمم به استفاده از تاج و تخت تصرفی حضرت سلیمان شد. چرا که عظیمترین تاج و تختی بود که تا آن زمان پادشاهی بر آن جلوس کرده بود. اسکلت آن از عاج ساخته شده بود و با روکش طلا و انواع جواهرات (یاقوت، فیروزه و زمرّد وسنگهای قیمتی) مرصع شده بود. این جواهرات و سنگهای قیمتی، روی اوراق طلا به نحو بسیار دلربایی به رنگهای متنوع، مشعشع بود. این تخت از زمین دارای 6 پله بود و هر پله شاهد و یادآورندهی یکی از 6 فرمان ویژهای بود که سلاطین یهود موظف به اجرای آن بودند که این 6 فرمان تورات مقدس عبارتند از : 1- برای خود اسلحه زیاد نکند. 2- قوم را به مصر بازنگرداند. 3- زن برای خود زیاد نکند تا قلبش منحرف نشود. 4- برای خود نقره و طلا به مقدار بسیار زیاد نکند. 5- نسخهای از تورات برای خود روی طومار بنویسید 6- تورات همیشه همراه وی باشد وتمام ایام عمرش آن را مطالعه کند. (کتاب تثنیه فصل 17 آیههای 16 تا 19)
پلهی اول این تخت در یک سمت مجسمهی یک شیر و سمت مقابل آن یک گاو بود.
پلهی دوم، در یک سمت مجسمهی یک روباه و سمت مقابل آن یک گوسفند بود.
پلهی سوم در یک سمت مجسمهی یک ببر و سمت مقابل آن یک شتر بود.
در پلهی چهارم مجسمهی یک عقاب و سمت مقابل آن یک طاووس بود.
پلهی پنجم در یک سمت مجسمه یک گربه و سمت مقابل آن یک خروس نقش بسته بود.
پلهی ششم در یک سمت مجسمهی یک شاهین و سمت مقابل آن یک کبوتر بود.
در بالای این تخت همچنین مجسمهی کبوتری از جنس طلا قرار داشت که یک شاهین را در منقار خود گرفته بود. در طرف دیگر تخت، منورای بزرگی (شمعدان) با فنجانها و قبهها و گلها و غنچهها و گلبرگهای طلا زینت داده شده بود. هفت شاخه که به سمت بالا میرفت از هر طرف منورا دیده میشد. روی شاخههای یک سمت نام هفت پدر اولیه به نام آدم، نوح، سام، ابراهیم، اسحق، یعقوب و ایوب نمایان بود. در وسط آنها و روی هفت شاخهی سمت دیگر، نام خداشناسترین مردان به نام: لوی، قهات، عمرام، حضرت موسی، هارون، اِلداد و مِداد و هور حکاکی شده بود. در دو سمت تخت، یک صندلی مخصوص قرار داشت، یکی برای کاهن اعظم و دیگری برای معاون کاهن اعظم، هفتاد صندلی طلای دیگر برای هفتاد نفر از شیوخ یعنی سنهدرین (هیئت عالی قضات) دو صندلی مخصوص را احاطه کرده بودند.
24 درخت انگور طلائی، سایبان عظیمی را در بالای این تخت تشکیل میداد که 24 درخت انگور اشارهای به 24 کتابهای تنخ (کتب مقدس) است. زمانی که حضرت سلیمان، پادشاه یهود، شروع به بالا رفتن از پلههای تخت برای جلوس میکرد تحرکی درپلهها و حیوانات اطرافش دیده میشد. بدین معنی که به محض آن که حضرت سلیمان اولین پایش را روی اولین پله قرار میداد، گاو و شیر طلایی، هر یک، یکی از پاهای خودشان را دراز میکردند، تا پادشاه بتواند بدون زحمت به روی پله دوم قرار بگیرد و به همین ترتیب تمام حیوانات در هر پله به نوبهی خود این عمل را انجام میدادند. بعد از آن، بلافاصله یک عقاب طلایی، تاج عظیم و سنگین را پیش آورده روی سر حضرت سلیمان نگه میداشت تا سنگینی تاج حضرت سلیمان را آزار ندهد. در این هنگام کبوتر طلایی، یک نسخه تورات را که به شکل طومار بود، آورده و در دامان حضرت سلیمان قرار میداد. (این سنت از آن لحاظ بود که برابر فرمان تورات سلطان یهود موظف است در تمام اوقات تورات را با خود همراه داشته باشد تا در دوران سلطنتش راهنمای او باشد).
تاج و تخت حضرت سلیمان، زبانزد سلاطین و شاهزادگان آن عصر بود. پادشاهان برای دیدن تاج و تخت مزبور و زیبایی آن از راه دور، به بارگاه حضرت سلیمان به اورشلیم میآمدند.
حدود 400 سال پس از حضرت سلیمان، فرعون لنگ به سرزمین یهود هجوم آورد و این تاج و تخت فوقالعاده را به تاراج برد ولی برای اولین دفعه که خواست پایش را روی پلکان اول قرار دهد شیر طلایی چنان ضربتی به پای او وارد آورد که بیدرنگ بر زمین افتاد و تا آخر عمر لنگ ماند و به همین جهت او را فرعون لنگ مینامند.
پس از زمانی که نبوکد نصر (بختالنصر) معبد مقدس را ویران کرد و متعاقب آن مصر را تصرف نمود، تاج و تخت را به بابل برد و برای اولین بار زمانی که آرزو کرد بر آن جلوس کند، شیر طلایی حضرت سلیمان، با لگد محکم وی را نقش بر زمین نمود و از آن پس دیگر جرات نکرد نزدیک پلکان شود. چندی گذشت و داریوش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و تاج و تخت را با خود برد و بعدا که خشایارشاه نیز خواست به بالای تخت برود او هم نتوانست از آن استفاده کند وتصمیم گرفت چند نفر از مهندسین برجسته مصری را استخدام نماید تا تاج و تختی نظیر آن برایش بسازند. سه سال تمام مهندسین مزبور مشغول بودند تا توانستند تختی شبیه آن برای پادشاه ایران مهیا کنند. بدین مناسبت به دستور خشایارشاه، جشن مفصلی برپا شد که 180 روز در شوش پایتخت به طول انجامید، بعد از آن، جشن ویژهای به منظور نشان دادن قدرت و شوکت حکومت به مدت 7 شبانهروز برای مردم شوش برگزار شد. در این جشن خشایارشاه که با نوشیدن می فراوان مست و از خود بیخود شده بود، دستور داد تا وشتی ملکه بیاید و زیبایی اندامش را به نمایش بگذارد، وشتی از این امر سرپیچی میکند، لذا کافران، شاه را بر آن میدارند تا حکم قتل وی را صادر کند، تا آنها بتوانند ملکهای به دربار بفرستند که حکومت را هر چه سریعتر به تباهی کشانیده و حکومت کافران را حکمفرما نمایند. شاه نیز حکم اعدام وشتی ملکه را میدهد. ولی نقشهی آنها با شکست مواجه میشود و هَدَسا (استر یهودی) که فردی خداترس، با ایمان و تربیت شده پسرعمویش مردخای یهودی بود، به خواست خدا انتخاب و به جای وشتی ملکه دربار خشایارشاه میشود.
در همین ایام، هامان، یکی از وزرای خائن پادشاه که از نسل عمالق، بود ارتقاء مقام پیدا کرد و قتل عام یهودیان آن سرزمین را طرحریزی کرد. جامعهی بنیاسرائیل که خشم خداوند را با تمام وجود احساس نموده بودند، با راهنمایی مردخای و استر ملکه، از اعمال بد خود توبه کردند، خداوند توبهی واقعی این قوم را پذیرفت و آنها را مورد بخشش قرار داد و حکم نابودی آنها را به حکم نابودی دشمنان کافر تغییر داد. این واقعه چنان تأثیر عظیمی بر ایمان بنیاسرائیل به خداوند و کلام مقدس او نهاد که واقعهی پوریم را از جنبههای خاصی از واقعهی خروج از مصر و اعطای ده فرمان در پای کوه سینای، بالاتر شمردهاند. «یهودیان (دستورهای الهی را) پابرجا و برخودشان قبول کردند». (طومار استر فصل 9 آیه 27).
معجزهی پوریم، معجزهای دائمی است که در تمام اعصار و دورهها به وقوع میپیوندد. معجزات پوریم در زندگی هر شخصی، بارها و بارها به صورتهای گوناگون صورت میگیرد و این وظیفهی ما انسانهاست که با نگرش الهی، قدرت خدا را در تمام وقایع زندگی تشخیص داده، از هامانها و مصیبتها و مشکلات پند بگیریم و در راه خدا و اجرای خواستههای او تلاش کنیم و همنوعان خود را دوست بداریم و نعمات وآسایش زندگی خود را نیز از جانب او بدانیم و با رعایت دستورات الهی، سپاس خود را به درگاه خالق ابراز داریم.
4 فرمان اصلی برای پوریم وجود دارند که عبارتند از :
1- خواندن مگیلا (طومار استر) در شب و روز چهاردهم ادار.
2- فرستادن هدایای خوراکی برای حداقل یکی از دوستان.
3- دادن اعانه برای حداقل دو مستمند.
4- خوردن وعده غذای کامل با نان در روز پوریم.
پلهی اول این تخت در یک سمت مجسمهی یک شیر و سمت مقابل آن یک گاو بود.
پلهی دوم، در یک سمت مجسمهی یک روباه و سمت مقابل آن یک گوسفند بود.
پلهی سوم در یک سمت مجسمهی یک ببر و سمت مقابل آن یک شتر بود.
در پلهی چهارم مجسمهی یک عقاب و سمت مقابل آن یک طاووس بود.
پلهی پنجم در یک سمت مجسمه یک گربه و سمت مقابل آن یک خروس نقش بسته بود.
پلهی ششم در یک سمت مجسمهی یک شاهین و سمت مقابل آن یک کبوتر بود.
در بالای این تخت همچنین مجسمهی کبوتری از جنس طلا قرار داشت که یک شاهین را در منقار خود گرفته بود. در طرف دیگر تخت، منورای بزرگی (شمعدان) با فنجانها و قبهها و گلها و غنچهها و گلبرگهای طلا زینت داده شده بود. هفت شاخه که به سمت بالا میرفت از هر طرف منورا دیده میشد. روی شاخههای یک سمت نام هفت پدر اولیه به نام آدم، نوح، سام، ابراهیم، اسحق، یعقوب و ایوب نمایان بود. در وسط آنها و روی هفت شاخهی سمت دیگر، نام خداشناسترین مردان به نام: لوی، قهات، عمرام، حضرت موسی، هارون، اِلداد و مِداد و هور حکاکی شده بود. در دو سمت تخت، یک صندلی مخصوص قرار داشت، یکی برای کاهن اعظم و دیگری برای معاون کاهن اعظم، هفتاد صندلی طلای دیگر برای هفتاد نفر از شیوخ یعنی سنهدرین (هیئت عالی قضات) دو صندلی مخصوص را احاطه کرده بودند.
24 درخت انگور طلائی، سایبان عظیمی را در بالای این تخت تشکیل میداد که 24 درخت انگور اشارهای به 24 کتابهای تنخ (کتب مقدس) است. زمانی که حضرت سلیمان، پادشاه یهود، شروع به بالا رفتن از پلههای تخت برای جلوس میکرد تحرکی درپلهها و حیوانات اطرافش دیده میشد. بدین معنی که به محض آن که حضرت سلیمان اولین پایش را روی اولین پله قرار میداد، گاو و شیر طلایی، هر یک، یکی از پاهای خودشان را دراز میکردند، تا پادشاه بتواند بدون زحمت به روی پله دوم قرار بگیرد و به همین ترتیب تمام حیوانات در هر پله به نوبهی خود این عمل را انجام میدادند. بعد از آن، بلافاصله یک عقاب طلایی، تاج عظیم و سنگین را پیش آورده روی سر حضرت سلیمان نگه میداشت تا سنگینی تاج حضرت سلیمان را آزار ندهد. در این هنگام کبوتر طلایی، یک نسخه تورات را که به شکل طومار بود، آورده و در دامان حضرت سلیمان قرار میداد. (این سنت از آن لحاظ بود که برابر فرمان تورات سلطان یهود موظف است در تمام اوقات تورات را با خود همراه داشته باشد تا در دوران سلطنتش راهنمای او باشد).
تاج و تخت حضرت سلیمان، زبانزد سلاطین و شاهزادگان آن عصر بود. پادشاهان برای دیدن تاج و تخت مزبور و زیبایی آن از راه دور، به بارگاه حضرت سلیمان به اورشلیم میآمدند.
حدود 400 سال پس از حضرت سلیمان، فرعون لنگ به سرزمین یهود هجوم آورد و این تاج و تخت فوقالعاده را به تاراج برد ولی برای اولین دفعه که خواست پایش را روی پلکان اول قرار دهد شیر طلایی چنان ضربتی به پای او وارد آورد که بیدرنگ بر زمین افتاد و تا آخر عمر لنگ ماند و به همین جهت او را فرعون لنگ مینامند.
پس از زمانی که نبوکد نصر (بختالنصر) معبد مقدس را ویران کرد و متعاقب آن مصر را تصرف نمود، تاج و تخت را به بابل برد و برای اولین بار زمانی که آرزو کرد بر آن جلوس کند، شیر طلایی حضرت سلیمان، با لگد محکم وی را نقش بر زمین نمود و از آن پس دیگر جرات نکرد نزدیک پلکان شود. چندی گذشت و داریوش پادشاه ایران، بابل را تسخیر کرد و تاج و تخت را با خود برد و بعدا که خشایارشاه نیز خواست به بالای تخت برود او هم نتوانست از آن استفاده کند وتصمیم گرفت چند نفر از مهندسین برجسته مصری را استخدام نماید تا تاج و تختی نظیر آن برایش بسازند. سه سال تمام مهندسین مزبور مشغول بودند تا توانستند تختی شبیه آن برای پادشاه ایران مهیا کنند. بدین مناسبت به دستور خشایارشاه، جشن مفصلی برپا شد که 180 روز در شوش پایتخت به طول انجامید، بعد از آن، جشن ویژهای به منظور نشان دادن قدرت و شوکت حکومت به مدت 7 شبانهروز برای مردم شوش برگزار شد. در این جشن خشایارشاه که با نوشیدن می فراوان مست و از خود بیخود شده بود، دستور داد تا وشتی ملکه بیاید و زیبایی اندامش را به نمایش بگذارد، وشتی از این امر سرپیچی میکند، لذا کافران، شاه را بر آن میدارند تا حکم قتل وی را صادر کند، تا آنها بتوانند ملکهای به دربار بفرستند که حکومت را هر چه سریعتر به تباهی کشانیده و حکومت کافران را حکمفرما نمایند. شاه نیز حکم اعدام وشتی ملکه را میدهد. ولی نقشهی آنها با شکست مواجه میشود و هَدَسا (استر یهودی) که فردی خداترس، با ایمان و تربیت شده پسرعمویش مردخای یهودی بود، به خواست خدا انتخاب و به جای وشتی ملکه دربار خشایارشاه میشود.
در همین ایام، هامان، یکی از وزرای خائن پادشاه که از نسل عمالق، بود ارتقاء مقام پیدا کرد و قتل عام یهودیان آن سرزمین را طرحریزی کرد. جامعهی بنیاسرائیل که خشم خداوند را با تمام وجود احساس نموده بودند، با راهنمایی مردخای و استر ملکه، از اعمال بد خود توبه کردند، خداوند توبهی واقعی این قوم را پذیرفت و آنها را مورد بخشش قرار داد و حکم نابودی آنها را به حکم نابودی دشمنان کافر تغییر داد. این واقعه چنان تأثیر عظیمی بر ایمان بنیاسرائیل به خداوند و کلام مقدس او نهاد که واقعهی پوریم را از جنبههای خاصی از واقعهی خروج از مصر و اعطای ده فرمان در پای کوه سینای، بالاتر شمردهاند. «یهودیان (دستورهای الهی را) پابرجا و برخودشان قبول کردند». (طومار استر فصل 9 آیه 27).
معجزهی پوریم، معجزهای دائمی است که در تمام اعصار و دورهها به وقوع میپیوندد. معجزات پوریم در زندگی هر شخصی، بارها و بارها به صورتهای گوناگون صورت میگیرد و این وظیفهی ما انسانهاست که با نگرش الهی، قدرت خدا را در تمام وقایع زندگی تشخیص داده، از هامانها و مصیبتها و مشکلات پند بگیریم و در راه خدا و اجرای خواستههای او تلاش کنیم و همنوعان خود را دوست بداریم و نعمات وآسایش زندگی خود را نیز از جانب او بدانیم و با رعایت دستورات الهی، سپاس خود را به درگاه خالق ابراز داریم.
4 فرمان اصلی برای پوریم وجود دارند که عبارتند از :
1- خواندن مگیلا (طومار استر) در شب و روز چهاردهم ادار.
2- فرستادن هدایای خوراکی برای حداقل یکی از دوستان.
3- دادن اعانه برای حداقل دو مستمند.
4- خوردن وعده غذای کامل با نان در روز پوریم.
منبع:استر، ترگوم، تلمود، میدراش ـــ برداشتی از مقاله جناب آقای رحمان دلرحیم
+ نوشته شده در ۱۳۸۸/۰۵/۱۲ ساعت 15:25 توسط کاتــــــــب
|
این وبلاگ مکانی برای تبادل نظرات و به اشتراک گذاشتن آموخته های همه افراد می باشد